دخمل مامانی و بابایی

35 هفتگیت مبارک عمر مامان....

1391/3/4 12:36
نویسنده : خاله مهتاب
356 بازدید
اشتراک گذاری

 

عشق زمینی مادر سلام .... کودک 35 هفته ی من سلام عشقم ...

نمی دونی مامان چقدر خوشحالم !! نمی دونی روزی چند بار واسه سالم بودنت دعا می کنم و از خدا تشکر می کنم که تا اینجا مواظب هر دومون بود ... عشق مامانی دیگه داریم به آخرا نزدیک میشیم ...

دلم واسه این شکم قلمبه ، واسه لگدهای بی موقع ، واسه تکون نخوردنات و نگرانیام خیلی تنگ میشه !! عزیز دلم تا 39 هفته هم تموم شه دیگه چشمهای کوچولوتو به روی این دنیا باز میکنی ... همه میگن این دنیا مسخره ست و خوب نیست ... میگن همش سختی داره ...

اما گل مامان اگه مثل من همیشه دنیا رو با رنگهای شاد ببینی و کینه به دل نداشته باشی و چیزای مادی واست ارزش نداشته باشه !! زندگی زیبا میشه ...

ببین منو بابات چقدر خوشحال و خوشبختیم ... می دونی چرا مامانی ؟ چون پدر و مادرامون ازمون راضی هستن و دعای خیرشون همیشه پشتوانه ی زندگیمونه ...

امیدوارم که شما هم مثل بابایی و مامانی باشی و قدر زحمتهای بقیه رو بدونی ...

عشق زمینی مامان یه خبر خووووووووووووووووووش!!!!

دیروز بالاخره طلسم شکست و سیسمونی دخمل نازمو بردیم چیدیم... منو و بابایی خییییلی خوشحال بودیم... اگه بدونی بابایی با چه ذوق و شوقی تخت و کمدتو از راه پله ها با کارگرها میبرد بالا؟!!!!

هر دونه ی عرقش که از پیشونیش میریخت دنیا رو سرم خراب میشد ... نمی دونم چرا !! اما خیلی مظلوم بود و یه عشق خالص و خاص توی چهرش میدیدم...بغض تو گلوم گیر کرده ...

عشق پدر به فرزند...

نازگلم بابات دوباره عاشق شده ... عاشق تو ... عاشق لوس بازیهات ... عاشق اذیت کردنات ...

بابایی هم داره روز شماری می کنه واسه اومدنت عزیز مامان..

دیروز اتاقتو چیدیم... بعدا عکساشو میذارم عزیزم ... خاله مهتاب و عمه زهرا و عمه میرم دستتون درد نکنه خیییلی زحمت کشیدین... انشالله به دنیا اومدم و بزرگ شدم بتونم براتون جبران کنم....

دختر گلم اتاقت کمی کوچیکه اما وقتی داری این وبلاگ رو می خونی دیگه توی خونه جدیدمون هستیم و اتاقت حتی از اتاق منو وبابایی بزرگتره ههههه

دیروز خیلی زجر کشیدم چون نمی تونستم واسه چیدن وسایلت تلاش کنم ... حتی وقتی به فعالیت عمه و خاله ات نگاه می کردم خسته می شدم !!!!

ناتوانی خیلی بده انشالله هیچ مادری ناتوان نباشه و بتونه تا اونجا که توانش هست به فرزندش برسه ... آمین

گلکم دیگه تقریبا تموم چیزا آماده است ... ساک بیمارستان شما ... ساک بیمارستان مامانی ... اتاق شما ...

ای خدا شکرت بخاطر این نعمت بزرگ ...

منو بابایی دیوونه وار عاشقتیم ...

به امید روزی که دو نفری تورو در آغوش بگیریم تا خوشبختیمون کاملتر بشه .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

عروسک خانوم
7 خرداد 91 13:35
ایشالا به سلامتی ملینای گل و تپلتو تو اغوش بگیری خیلی با احساسا مینوسی